به سایت سعید روحی و سینمای ایران خوش آمديد

عضويت در سایت
منوي اصلي
سینمای ایران صفحه نخست
پست الکترونيک
سینمای ایران و آرشيو مطالب
فهرست مطالب سینمای ایران
پروفایل
موضوعات
سينما و 30 نما
علي معلم : فيلمهاي ما از جاده چالوس و كندوان آنطرفتر نميرود
ناصر عبداللهي براي باران عاشقانه ميخواند
کلیپ طنز همسایه با خوانندگی شهاب عباسی و سیاوش مفیدی
بهمن مفيد : نه در آمريكا اجازه كار دارم نه در ايران ( آقايون من هنرمندم نه سياستمدار )
ستاره اسكندري و تجربه كار در نانوايي
باقر صحرارودي در بستر بيماري
از بادی گاردی جنیفر لوپز تا همراهی یاران مختار ثقفی و حضور در خنده بازار
عکسهای صحنه و پشت صحنه فیلم سینمایی ( درباره الی )
اسامی زن و شوهرهای سینمای ایران
ويديو كليپ شير خسته با صداي رضا صادقي
گلشیفته فراهانی : اصغر فرهادی مرا شکنجه میداد ، پرده گوشم سوراخ شد
( من و مه و برف و سرما ) در عکسهای تله فیلم سینمایی
فرهاد اصلاني : من اختلاس كردم ،شايدم تبهكارم، من كي ام؟
پشت پرده قطع شبكه جم مي (GEM ME) و دستگيري دوبلورهاي سريال
براي بهبود دکتر فرزاد جمشيدي مجري تواناي ايران دعا كنيم
گالری عكسهاي سعيد روحي
عسل بديعي با هفت سيمرغ بلورين پرواز كرد
درد و دل امام حسین با حضرت عباس در ظهر عاشورا
اضافات

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 88
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 88
بازدید ماه : 124
بازدید کل : 3522
تعداد مطالب : 55
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
 این صفحه را به اشتراک بگذارید
سینمای ایران و آخرین مطالب
طراح قالب

Template By: NazTarin.Com

تبلیغات

فرهاد اصلاني : من اختلاس كردم ،شايدم تبهكارم، من كي ام؟

    

 

 

به گزارش نامه، فرهاد اصلانی در یادداشتی در «آسمان» به مسئله این روزهای سینمای ایران اشاره کرده است:

فرهاد اصلانی: ساعت 2 بعدازظهر بود اس‌ام‌اسی برای من رسید که امشب فیلم «من مادر هستم» ساعت هشت در سینما آفریقا اکران می‌شود، فیلمی که من در آن بازی کرده بودم. باور نمی‌شد با دوستی که در دفتر آقای موسوی، تهیه‌‌کننده کار می‌شناختم تماس گرفتم و گفتم باورم نمی‌شه یعنی بعد از یک سال و نیم فیلم اکران می‌شه؟ گفت آره. اکران این سانسش هم به نفع یک موسسه خیریه است. ولی البته ممکنه برادران انصار بریزند و فیلم را پایین بکشند، درست مثل فیلم «خصوصی» به شوخی گفت ممکنه کتک هم بخوری. گفت بلیت برای همسر و دخترت هم کنار بذارم؟ گفتم نه اگر قراره کتک بخورم‌بذار تنها باشم. گفتم پس اگر خبر جدیدی شد بهم بگو. ساعت پنج شد زنگ زدم، گفت اوضاع روبه راهه. گفت بیانیه انصار رو بخون رو سایت‌ها اومده.


  

خوندم دیدم به وزیر ارشاد تا ساعت 7 فرصت دادن که فیلم رو بیاره پایین. ساعت هفت زنگ زدم گفت فیلم را دادستانی خواسته. کمی بعد نا‌امیدانه رفتم به سمت سینما، توی راه به این کلمات فکر کردم. دادستانی، انصار حزب‌الله، کتک خوردن، بستن، گرفتن، مگر من کی‌ام؟


    


رسیدم دم سینما جمعیت آدم‌های آشنا، خبرنگارا، همکارام، مردم. کم‌کم یادم اومد من بازیگرم از دست وزیر ارشاد، رئیس تلویزیون، رئیس هنر‌های نمایشی جایزه گرفتم، الان هم فیلمم داره اکران می‌شه. بودن تو اون نبود. مردم در سکوت فیلم رو دیدن بعد دست زدن اشک رو تو صورت خیلی‌ها دیدم، اومدیم بیرون جیرانی رو دیدم چقدر پیر شده بود

      

وسط برادران حزب‌الله داشت تند‌وتند مثل همیشه حرف می‌زد. برگشتم خونه حسین فرح‌بخش برام پیغام داد که شنبه برادران حزب‌الله ساعت 11 دم در ارشاد به نشانه اعتراض جمع می‌شن.

ما هم در حمایت سینما باید بریم دم در وزارت. دوباره افکار عجیب وغریب سراغم اومد و شب طولانی‌تر از همیشه شد.

      


شنبه ساعت 11 رفتم جمهوری پشت یه موتور نشستم. موتوری تو هیاهوی ماشینا فهمید من هنر پیشه‌ام ازم پرسید گلشیفته فراهانی واقعا دیگه برنمی‌گرده؟ گفتم بعید می‌دونم، گفت حیف، هنرپیشه خوبی بود. رسیدم دم‌وزارت چند تا تهیه‌کننده سینما که احساس کردم همشون چقدر پیر شدن و خبرنگار‌های جوون و برادران انصار البته با فاصله با قیافه‌های عصبانی و شعار‌های مرگ بر ... مرگ بر ... از همه این لحظات فقط چهره دختر جوونی رو که یک پلاکارد دستش بود و روش نوشته شده بود بگذارید سینما زنده بماند با چهره‌ای بغض کرده، فقط یادم مونده. توی خیابون جمهوری اسلامی پیاده داشتم قدم می‌زدم. نمی‌دونستم کجا باید برم. بعد دیدم نمی‌دونم کی هستم.


    

صدای شعار‌های دم وزارت توی سرم می‌پیچید: مرگ بر ... مرگ بر... مرگ بر سینمای ... یه آقایی زد رو شونه‌ام برگشتم باخنده گفت با من عکس می‌گیری؟ بی‌اختیار گفتم باشه. گفتم می‌شه به من بگی اینجا کجاست؟ گفت خیابان جمهوری اسلامی. گفت کجا می‌خوای بری گفتم نمی‌دونم. گفتم من کی‌ام؟ گفت مارو مسخره کردی؟ گفتم نه، گفت بازیگر روسری آبی هستی. 17، 18 سال پیش اون کارگره رو بازی می‌کردم توی فیلم روسری آبی. وقتی نوبر رفت بغض کردی منم با بغض تو بغض کردم. آخه من عاشق بودم. گفتم نمی‌دونم چرا امروز فکر می‌کنم تبهکارم، شایدم اختلاس کردم، گفت نه تو بازیگری، فیلم «من مادر هستم» رو بازی کردی یهو همه چی یادم اومد.


    


یادم اومد برای دیدن فیلم «سرب» از پادگان لشکرک پیاده تا تهران اومدم چون پول نداشتم، فقط پول بلیت سینما رو داشتم.

یادم اومد از بچگی از سگ می‌ترسیدم و اولین بار جلوی دوربین رفتم با یک سگ توی سریال «امام علی» در نقش یزید بازی کردم. از ترس اینکه اخراج بشم ترسم رو از همه قایم کردم. یادم اومد وقتی از اسب افتادم پایین مربی سوارکاری مجبورم کرد رو همون اسب سوارشم تا ترسم بریزه.

یادم اومد در سریال «پلیس جوان» در نقش افسر مهبادی قرار بود گلوله بخوره تو صورتم و برای اینکه یاد بگیرم چطور بازیش کنم رفتم پیش یه دکتر گفتار درمانی اونم نوار مریضش سعید حجاریان رو به من داد گوش کنم آخه اونم گلوله خورده بود تو صورتش.

یادم اومد برای سریال «خانه در تاریکی» بیست کیلو چاق شدم و هنوز گرفتارشم.

یادم اومد برای بازی کردن توی فیلم «شاخ به شاخ» برای اینکه بدبختی یه معتاد رو نشون بدیم توی جوب کثیف خیابان جهان‌آرا با دست دنبال مواد می‌گشتم، یادم اومد بعد از پخشش یه آقایی تو خیابون منو بغل کرد و گفت ممنونم من بعد از دیدن این کار اعتیادم رو ترک کردم.

یادم اومد در فیلم «سفر به چزابه  » قصه شهدای جنگ رو بازگو می‌کردیم و کارمون گریه بود.

یاد عزیز هنر‌آموز افتادم که توی سریال «امام علی» یه گونی مار واقعی ریختن سرش سر صحنه خواب عقیل و پلک هم نزد چون نور می‌رفت و باید توی یه برداشت می‌گرفتند.

یاد آقای میر‌باقری افتادم که سکته کرده بود و دوربینی داشت اما باز پشت مانیتور می‌نشست و یک چشمشو می‌بست با یه چشم پلان می‌گرفت.

یاد احمد آقالو افتادم که سرطانش عود کرده بود ولی توی فیلم «یه تکه نان» نگران تموم شدن نقشش بود.

یاد فيروز بهجت محمدی افتادم که سر سریال «پری» کار شاپور قریب نصف کار رو بازی کرد و به رحمت خدا رفت و رضا خندان نصف بقیشو با چشم گریون بازی کرد.

یاد خسرو شکیبایی افتادم که گفته بود فیلم مستند «ملاقات با بهروز وثوقی» رو در آمریکا بعد از مرگش نشون بدن.

یاد مریلا زارعی تو فیلم «خرس» افتادم که قرار بود که توی سرمای نمی‌دونم چند درجه زیر صفر بره تو قبر بخوابه و من خاک بریزم روی سرش، نتونستم. کارگردان خودش یه بیل خاک فشرده گلی رو ریخت رو سرش. مریلا آخ نگفت. کات دادن مریلا یه ساعت گریه کرد، فکر کردم فکش شکسته فقط پرسید تو ریختی، گفتم نه.

    


الان دوباره ساعت 2 نصفه شبه. هوا وارونه شده، پلیس از مردم خواسته نیان بیرون. یه گوشه خونه نشستم و به هوای تاریک بیرون نگاه می‌کنم و به اون دختری که پلاکارد دستش بود و نگران تعطیلی سینما بود، فکر می‌کنم، براش دعا می‌کنم و به خودم می‌گم زنده باد سینما.


 فرهاد اصلاني

[+] نوشته شده توسط سعید روحی در سه شنبه 15 / 11برچسب:زنده باد سينما, فرهاد اصلاني, خسرو شكيبايي, بهروز وثوقي, احمد آقالو, برادران انصار,دادستاني,كتك خوردن,عزيز هنرآموز, مريلا زارعي, در ساعت 4:47 | |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

سینمای ایران

انتشار مطالب ، وقایع و رویدادهای سینمایی کشور و شهرستانها
آرشيو
آذر 1392
فروردين 1392
بهمن 1391
دی 1391
آبان 1391
مهر 1391
مرداد 1391
آمار
روز بخير كاربر مهمان!
آمار بازديدها:
افراد آنلاين:
تعداد بازديدها:

سینمای ایران مدير سایت :
سعید روحی
لينكستان
سایت تخصصی سینما نگار
آپلود ست فا
سرويس اشتراك عكس تيوب
كات دوباره 30 نما با سعيد روحي
انجمن فرهنگی هنری تصویرسازان
استاد محمد رضا شجریان
انجمن سینمای جوانان ایران
سایت سینمایی آپارات
سینما برای همه ما
سعید روحی و سینماتوگراف
سایت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
خانه سینمای ایران
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سعید روحی و سینمای ایران و آدرس saeedroohi30nama.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com


لينكدوني

حمل و ترخیص خرده بار از چین
حمل و ترخیص چین
جلو پنجره اسپرت
الوقلیون

آرشيو پيوندهاي روزانه


CopyRight| 2009 , saeedroohi30nama.LoxBlog.com , All Rights Reserved
Powered By Blogfa | Template By: LoxBlog.Com